سیره نبوی ۴

اوضاع و احوالی کوتاه از وضعیت اجتماعی شبه جزیره عربستان در آن موقع:

در زمان ولادت پیامبر اسلام، اعراب در عمق تباهی و سیاهی معنوی دست و پا می زدند. در آن زمان قوم و قبیله و خانواده مایه مباهات بود و اصل و نسب همه چیز اعراب بود.

بت پرستی و خرافه پرستی دامنگیر مردم شده بود و قریش به خاطر پرده داری کعبه که محل نگهداری مشهورترین و مهم ترین بت ها بود، به بقیه اقوام فخرفروشی می کردند.

در آن ایام داشتن اولاد پسر مایه فخر و داشتن دختر مایه سرشکستگی می گردید و چه بسیار اعراب که دختران خردسال و بالغ خود را زنده به گور کرده و می کشتند تا از این ننگ خلاصی یابند!

سیره نبوی ۳

ولادت حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلم

در بین علمای شیعه تولد حضرت رسول نزدیک طلوع صبح جمعه هفدهم ربیع الاول ذکر گردیده و بین علمای اهل سنت این تاریخ دوازدهم ماه مذکور می باشد، در همان سالی که اصحاب فیل برای خرابی خانه کعبه فیل آوردند و با سنگ های پرندگان آسمانی عذاب گردیدند.

از امام صادق علیه السلام نقل است که شیطان به هفت آسمان بالا می رفت و اخبار آسمانی را استراق سمع می نمود، وقتی حضرت عیسی به دنیا آمد او را از سه آسمان منع کردند و در وقت تولد حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلم شیطان از ورود به همه آسمان ها منع گردید.

در وقت ولادت آن حضرت همه بت های عالم به رو افتادند و کنگره ایوان کسری بر اثر لرزش افتاد و دریاچه ساوه که سال ها مورد پرستش بود خشک گردید؛ آتشکده فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود، خاموش گردید و ...

در وقت ولادت حضرت، شیطان که کار عالم را دگرگون می دید و به دنبال سبب این تغییرات می گشت به خانه کعبه و شهر مکه رسید و دید ملائک اطراف حرم را قُرُق کرده اند و او را به آن جا راهی نیست ... پس از جبرئیل پرسید که امشب در زمین چه واقع شده است؟ جبرئیل گفت: محمّد که بهترین پیامبران است امشب متولد شده. ابلیس پرسید: آیا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه. پرسید: آیا در امت او بهره دارم؟ گفت: آری و ابلیس گفت: راضی شدم!

در آن روز احوال زمین و آسمان ها به همین ترتیب عحیب و پر از اعجاز بود.

سیره حضرت رسول اکرم

(برای روشنی اوضاع آن زمان نخست گزیده ای از اوضاع خانوادگی حضرت رسول اکرم و احوال آن موقع عربستان آورده می شود تا خوانندگان گرامی آشنایی هر چند کوتاه با اوضاع اجتماع آن زمان حاصل نمایند.)

ورود حضرت عبدالله به سن جوانی و فوت آن حضرت:

هنگامی که عبدالله بن عبدالمطلب سلام الله علیه به سن جوانی رسید، آرزوی تمامی اهل مکه و اشراف آن زمان این بود که دختری از خود را به همسری ایشان درآورند؛ زیرا آن حضرت در زیبایی و خوش خلقی یگانه بود به طوری که اهل مکه به ایشان «مصباح حرم» می گفتند تا این که ایشان با، مادر حضرت رسول، آمنه دختر وهب، پسر عبد مناف ازدواج فرمودند.

چندی گذشت تا حضرت آمنه به پیامبر اسلام باردار گردیدند ... آن زمان چند سال از قحطی بزرگ در میان اعراب می گذشت و در همان حال، بارش باران آغاز گردید و نعمت فراوان گردید تا جایی که آن سال را در میان اعراب «سنة الفتح» نام نهادند. در همان سال عبدالمطلب، عبدالله را برای تجارت به شام فرستاد و در این سفر حضرت عبدالله بیمار گشته و فوت نمودند. در زمان وفات، عبدالله بن عبدالمطلب 25 سال داشتند و فرزندشان هنوز متولد نگردیده بودند.

در روایات آمده است:

شبی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلم به نزد قبر عبدالله پدر خود آمد و پس از دو رکعت نماز او را ندا کرد، ناگاه قبر شکافته شد و عبدالله در قبر نشسته بود و می گفت: «أشهد ان لا اله الّا الله و انّک نبی الله و رسوله» پیامبر پرسیدند: ولی تو کیست ای پدر؟ پرسید: ولی تو کیست ای فرزند؟ فرمودند: اینک علی ولی توست. گفت: شهادت می دهم که علی ولی من است ...

پس نزد قبر مادر بزرگوارشان رفتند و همان کارها را انجام دادند.

علامه مجلسی (ره) فرموده که این کار به خاطر این بوده که ان بزرگواران با اقرار به امامت علی علیه السلام ایمانشان کامل تر گردد.