سیره حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله )

مقدمه : بر آنیم تا در ابن سری نوشته ها تحقیقی هر چند مختصر داشته باشیم در سیره نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله ) و اوصاف اخلاقی پسندیده آن حضرت را هر چند قطره ای باشد از دریای بی پایان ، بیاوریم . باشد که خداوند یاریگر ما در این راه باشد .

در این راه بد ندیدیم در ابتدا شرحی مختصر داشته باشیم بر وضعیت خانوادگی آن حضرت .

محل تولد نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله )

1-     اوضاع خانوادگی :

از احادیث این طور بر می آید که اجداد آن حضرت همه انبیاء و اوصیاء و حاملان دین خدا بوده اند و فرزندان اسماعیل که اجداد آن حضرت هستند اوصیای حضرت ابراهیم علیه السلام بوده اند و همیشه پادشاهی مکه و پرده داری خانه کعبه با ایشان بوده است . علامه مجلسی فرموده : بدان که اجماع علمای امامیه منعقد گردیده است بر آن که پدر و مادر حضرت رسول       ( صلی الله علیه و آله ) و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم (ع) همه مسلمان بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است و شبهه در سنگ آن حضرت و آباء و امهات ایشان نبوده اند و احادیث متواتره از طریق خاصه و عامه بر این مضامین دلالت دارد ...

حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) اجداد خود را تا عدنان ذکر کرده اند ، شامل محمد ( صلی الله علیه و آله ) بن عبدالله ابن عبدالمطلب ابن هاشم ابن عبد مناف ابن قصی ابن کلاب ابن مره ابن کعب ابن لوی ابن غالب ابن فهر ابن مالک ابن النضر ابن کنانه ابن خزیمه ابن مدرکه ابن الیاس ابن مضر ابن نزار ابن معد ابن عدنان  ( شرح حال آن بزرگواران در کتاب منتهی الامال جلد 1 آمده است )

روزی پدر بزرگوار پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله ) عبدالله ابن عبدالمطلب به پدرشان فرمودند که من حالات عجیبی مشاهده می کنم ، مثل این که هر گاه به سوی بطحاء و کوه شبیر می روم ، نوری که از پشت من ساطع شده مانند سایه ای بر سر من گسترده می شود و آن نور از درهای آسمان به فلک می رود و برخی مواقع وقتی در سایه درخت خشکی جای می گیرم درخت سبز می شود و وقتی از آن درخت دور می شوم درخت دوباره خشک می شود و ... عبدالمطلب فرمود : ای فرزند ، بشارت باد تو را ، من امیدوارم پیامبر آخر الزمان فرزند تو باشد .

حضرت عبدالمطلب در روزگاری با قریش بر سر چاه زمزم منازعه نمودند و در آن زمان نذر کردند که اگر خدا به ایشان ده پسر عطا کند تا در مواقع نزاع و جنگ پشتیبان آن حضرت باشند ، ایشان یک تن از آن ده نفر را قربانی نمایند ، وقتی تعداد پسران ایشان به حد نذر رسید تصمیم به ادای آن گرفت ، فرزندان را از موضوع مطلع نمودند و قرار بر این شد با قرعه کشی ، قربانی مشخص شود و قرعه به نام پدر گرامی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله ) افتاد . برادران مانع پدر در اجرای این نذر گشتند و قرار شد که در این مورد به زنی که کاهن بود مراجعه شده و کسب تکلیف شود . آن زن از دیه یک مرد در میان قومشان پرسید که ده شتر بود . آن زن چاره را این گونه گفت در میان عبدالله و شتران قرعه کشی کنید و اگر باز هم قرعه به عبدالله افتاد بر تعداد شتران بیافزایید تا قرعه بر شتران افتد و مورد نذر عوض شود ، پس این گونه عمل کردند و هر بار قرعه بر حضرت عبدالله می افتاد تا تعداد شتران به صد رسید و قرعه عوض شد و صد شتر نذر به جای حضرت عبدالله قربانی گردیدند .

به همین دلیل در اسلام دیه هر مرد صد شتر مقرر گردیده و حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) می فرمایند : من پسر دو قربانی هستم ( حضرت اسماعیل و عبدالله ) .

پایان قسمت اول