بخش یازدهم: بیعت گرفتن رسمی

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ.

فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فی أَمْرِ إِمامِنا عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبایِعُکَ عَلی ذالِکَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیْدینا. علی ذالِکَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَموتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَیِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ.  

هان مردمان! شما بیش از آنی د که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیّه من از نسل اوست.

پس همگان بگویید:

«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم.

ادامه مطلب ...

1 روز... به عید غدیر، روز حمد الهی و شکرگزاری باقی است

یکشنبه هفدم ذی الحجّه سال 10 هجری قمری، 29 اسفند

سال 10 هجری شمسی، 17 مارس سال 632 میلادی 

     کاروان بزرگ غدیر به همراهی وجود مقدّس پنج نور پاک، پیامبر، امیرمؤمنان، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام – که این کاروان را بر افلاکیان شرف می بخشند – پس از گذشتن از «عُسفان» به « قُدَید » رسیده است و اینک تا « جحفه » که « غدیر خم » کنار آن قرار دارد، راهی باقی نیست.

     آنچه در غدیر برای مردم بیان می شود بزرگترین پیام اسلام، یعنی ولایت اهل بیت علیهم السلام می باشد که اهمیّت آن از هر اصل دیگری در اسلام برتر است. نماز که خود ستون دین است، به هنگام سفر، کوتاه و شکسته خوانده می شود و در حالاتی، ساقط است یا روزه بر کهن سالان و بیماران ومسافران حرام شمرده شده است؛ اما ولایت اهل بیت علیهم السلام بر هر زن و مرد، پیر و جوان، کوچک و بزرگ... در هر حال واجب است و تخلّف از آن در هیچ هنگامی جایز نیست. غدیر خود حکایت متخلّف از ولایت را چنین گزارش می کند:

     در آخرین ساعات روز سوم واقعه غدیر یعنی 20 ذی الحجّه، « حارث فِهری » با دوازده نفر از یارانش نزد پیامبر صلی الله علیه واله وسلم می آید: ای محمّد! سؤالی دارم: این که درباره علیّ بن ابی طالب گفتی: « مَن کنتُ مولاهُ فَعلیِّ مَولاه ... » از جانب پروردگار بود یا گفته خود توست؟

     پیشوا اسلام پاسخ می دهد: « خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین خدا و من، جبرئیل است. من اعلام کننده پیام خداوندم و بدون اجازه پروردگارم خبری نمی دهم. »

     مرد نگون بختِ بد نهاد می غرّد: « خدایا! اگر آن چه محمّد می گوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر من بیفکن و عذایی دردناک فرو فرست. »

     همین که سخن حارث به تمام می شود و به راه می افتد، خداوند سنگی از آسمان بر او می فرستد که وی را در دم هلاک می گرداند و ماجرای اصحاب فیل، در برابر دیدگان یکصد و بیست هزار حاضر در وادی غدیر، تکرار می شود. آنگاه فرشته وحی فرود می آید:

« سَألَ سائلُ بِعذابٍ واقعٍ ۞ لِلْکافرینَ لیسَ لَهُ دافعُ »[1]  (معارج / 1 و 2)

« سؤال کننده ای، عذابی را که وقوعش حتمی است طلب می کند. (او بداند که این عذاب)کافران را در بر می گیرد و هیچکس را توان دفع آن نیست. »



 -بحارالانوار / ج 37 / ص 136 ؛ الغدیر / ج 1 / صص 239 - 246[1]