هنگامی که از امام موسی بن جعفر ( علیه السلام ) درباره امام عصر ( علیه السلام ) سوال می شود ، آن حضرت در پاسخ می فرمایند :
" هو الطرید الوحید الغریب " ( بحار ج 51/ ص 151 ) " صاحب این امر طرد شده ، تنها و غریب است "
چه کسی غریب تر و وانهاده تر از ارباب عالم ، امام عصر و زمان ( علیه السلام ) ؟
این احساسات و مبالغه نیست !
مگر ایشان به راستی پدر ما نیستند ؟
پس آیا این است رسم فرزندی ؟
اگر مدتها از پدرخود خبر نداشته باشیم ، ندانیم کجاست و چه بر او می گذرد ، چه حالی خواهیم داشت ؟
آیا اینگونه خواهیم بود ؟
چرا از نبود امام زمانمان هیچ احساس رنجوری نمی کنیم ؟
احساس درد و ناراحتی نداریم ؟
سالهاست از ایشان خبر نداریم و عین خیالمان نیست !
نه این رسمش نیست !
حجت خدا بر روی زمین ، امامی که تمام نعمت ها به برکت وجود او بر مردم نازل می شود ، در هیچ جای زمین و حتی در میان شیعیانش یک جا و مکان ندارد که بنشیند و شیعیان گرداگردش حلقه زنند !
شب قدر ، ملائک دور حجت خدا طواف می کنند ، ما که قصد گشتن به دور حجت خدا را داریم باید به کجا رویم و دورش طواف کنیم ؟!
ما چه کرده ایم تا این درد غریب غیبت به پایان برسد ؟
اگر کسی پدرش در زندان باشد ، وقتی به مجلسی برای دعا می رود ، چه حالی دارد ؟
آیا دعا برای رهایی پدر را فراموش می کند ؟
اگر پدرش یک سال در زندان باقی بماند ، به هر دری می زند ، سراغ هر کسی و ناکس می رود ، به هر کس متوسل می شود ، هر دعایی آموخته باشد می خواند ، هر نذری را انجام می دهد و ...
مگر امام زمان ( علیه السلام ) در زندان غیبت نیستند ؟
مگر نفرمودند : " سنتی که از حضرت یوسف در امام زمان است ، زندانی بودن و حبس ایشان است " کمال الدین باب 32 ص11
ما کدام یک از اعمال را برای رهایی امام زمانمان از غیبت انجام داده ایم ؟! این درد بی درمان غیبت با ما چه کرده ، که اینگونه همه چیز را به فراموشی سپرده ایم و باید مدام به ما تذکر دهند ؟!