فصل برائت

ابوبکربن ابی قحافه سه سال قبل از عام الفیل متولد شده است .

نام او عبدالعزی بود و عزی نام بتی است که در جاهلیت کفار او را معبود خود می دانستند . کنیه اش ابو فیصل بود و در اسلام او را عبدالله نام نهادند و مکنی به ابو بکر ساختند .

پدر ظاهری او عثمان بن عامر مکنی به ابی قحافه بود و مادرش سلماء بنت صخر بن عامر بود . شغل او در زمان جاهلیت خیاطی بود و بعد از آن معلم اطفال یهود شد .

ابو قحافه از طایفه بنی تمیم است که از همه ی طوایف و قبایل خبیث تر بودند . او معروف و مشهور به مرض اُبنه ( خود فروشی ) بود و چون کور و نابینا شد اجیر ابن جرغان گردید . ابن جرغان مردی بود که در مکه طعام می پخت و به مردم می فروخت و ابو قحافه در پشت بام خانه ی او ندا می داد و مردم را به خوردن دعوت می نمود و در عوض یک درهم به همراه آنچه در ته ظرف غذا ها می ماند اجرت دریافت می نمود و مردم فاسق نیز با فرزندش ابوبکر لواط می کردند . عرب چون کاسه را قحف می گوید ، وی به سبب کاسه لیسی به ابو قحافه مشهور شد .

مادر ابوبکر سلما به زنا مشهور بوده و چون عرب همسایگی زنان زانیه را ننگ می دانسته اند ، او را از مکه اخراج نموده بودند و    خانه اش ابطح بود و علم سرخ داشته که نشانه زنا کاری او بوده است .

دارها مفتوحه للداخلین     رجلها مرفوعه للفاعلین

فهی مفعول بها فی کل حال    فعلها تمییز افعال الرجال

کم نشد خالی دواتش از قلم     بر مراد هر کسی می زد رقم

ابوبکر اولین کسی بود که بعد از شهادت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) به انتخاب اعضای سقیفه بنی ساعده خلیفه شد و جانشینی آن حضرت را غصب نمود.

نقل است که چون مردم با ابوبکر بیعت کردند و او را خلیفه ساختند ، ابو قحافه در نامه ای به او نوشت : ای فرزند من ! مردمان با وجود بنی هاشم که صاحب رفعت شان و بلند مرتبه اند ، به چه سبب به خلافت تو راضی شدند با این بی نامی و پستی تو ؟

ابوبکر در جواب پدر نوشت : چون در سن و سال بزرگتر بودم ، به خلافت من راضی شدند .

ابو قحافه در جواب نوشت : من در سن و سال از تو بزرگترم ، پس بایستی با من بیعت نمایند و مرا خلیفه سازند .

ابوبکر نامه پدر را در آتش سوزاند و ابوقحافه تا پایان عمر با ابوبکر بیعت نکرد .

ابوبکر مدت دو سال و سه ماه و بیست و دو روز غاصب خلافت بود و انتخاب وی به جانشینی پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) به گونه ای بود که عمر ( لع ) با آن که خود گرداننده برنامه سقیفه بود می گوید : بیعت با ابوبکر امری بدون تدبیر و مشورت و دقت بود ، مثل زمان جاهلیت که خداوند مسلمانان را از شر آن محفوظ داشت ، پس هر کس چنین کاری را تکرار کند او را بکشید .

ابوبکر چون در بستر مرگ افتاد ، عثمان را طلبید و از وی خواست تا وصیت نامه ی او را بنویسد ، ابوبکر گفت : بنویس !

بسم الله الرحمن الرحیم . این وصیت نامه ابوبکر بن ابی قحافه است به مسلمانان ... بعد از این جمله از شدت بیماری بیهوش شد . عثمان وصیت نامه را این چنین تمام کرد : من عمر بن خطاب را به جانشینی خود و خلافت شما برگزیدم و در این راه از خیرخواهی شما فروگذاری نکردم .

در این هنگام ابوبکر چشم گشود و به عثمان گفت : بخوان تا ببینم چه نوشته ای ؟ عثمان نیز آن چه را نوشته بود برای ابوبکر خواند . ابوبکر با شنیدن مطالب نوشته ی عثمان گفت : با آنچه نوشته ای موافقم . خدایت از اسلام و مسلمانان پاداش خیر دهد . آن گاه همان نوشته را امضاء کرد  . طبری در ادامه این ماجرا می نویسد :

عمر در حالی که چوبی از سعف درخت خرما در دست داشت در میان مردم در مسجد پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) نشسته بود . شدید ، آزاد کرده ی ابوبکر که فرمان ولایتعهدی عمر را در دست داشت در آن جمع حاضر شد . عمر رو به جمعیت کرد و گفت : ای مردم ! به سخنان و سفارش خلیفه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله )گوش دهید و از فرمانش اطاعت کنید ، او می گوید از خیر خواهی شما کوتاهی نکرده ام !!

در ماجرای رحلت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) ، زمانی که آن حضرت فرمودند ( ‌اتونی بدوات و قرطاس اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ) عمر گفت : بیماری بر پیامبر غالب شده است ( حسبنا کتاب الله ) بعضی خواستند بروند قلم و دوات بیاورند اما عمر مخالفت کرده و گفت ( ان الرجل لیهجر ) این مرد هذیان می گوید !

... و چقد تفاوت است میان رفتار و گفتار عمر ( لع ) در هنگام وصیت نوشتن پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) قبل از رحلت آن حضرت و رفتار و سخنان وی در باره وصیت ابوبکر ( لع ) که در حال بیهوشی اش نوشته شده بود !

و سرانجام ابوبکر در شب سه شنبه 22 جمادی الثانی سال 13 هجری در سن 67 سالگی به درکات جهنم شتافت و از این جهان به سوی سزای اعمالش رخت بر بست و این روز روز شادی اهل ایمان و حزن و اندوه اهل کفر و طغیان است .

اَللّهُمَ العَن اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ‌ وَ غَصَبَ حَقَّهُم . وَ هُوَ الزِّندیِقُ الاَکبَرُ . الاَحمَقُ الاَبتَر . الکافِرُ المَردُودُ ، ثانِی اثنَینِ نَمروُدُ ، الفاسِقُ الفاجِرُ المُشرِکُ المَطروُدُ ، عَدُوُّ اللهِ و عَدُوُّ الرَّسُولِ ، الَّذِی اَنکَرَ حَقَّ البَتُولِ غاصِبُ اَرضِ فَدَکِ ، المَدفُونُ بِقَعرِالدَّرَکِ ، رَاسُ اَهلِ الضَّلالَهِ و الشَّقاوَه ، خَسِرَ الدُّنیا وَ الآخِرَه . المُلَقَّبُ بِکَلبِ وادِی التِّهامَهِ ، المُؤَبَّدُ فِی عَذابَ یَومِ القِیمَهِ ، قاطِعُ‌ حَقِّ الخِلافَهِ ، اَبُو بَکرِ بن اَبیِ قُحافهِ لَعنَهَاللهِ عَلَیهِ .

ماخذ : تتمه المنتهی ، بحار الانوار ، صحیح بخاری ، مسند احمد ، تاریخ طبری ، انساب نواصب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد