13 روز... به روز « عهد معهود » باقی است

سه شنبه پنجم ذی الحجّه سال 10 هجری قمری، 17 اسفند

سال 10 هجری شمسی، 5 مارس سال 632 میلادی

     کاروان رسول رحمت در نزدیکی مکه است و تا رسیدن به حرم، راهی نمانده است. امیرمؤمنانعلیه السلام – که برای دیدار پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بی تاب اند – فرماندهی سربازان همراه خود را به جانشینان سپرده، خود را به پیامبر می رساند. دیدگان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم پیش از رسیدن به مکه به دیدار برادرشان روشن می شود. از او می رسند:« چگونه و با چه نیّتی احرام بستی؟» مولا علیه السلام پاسخ می دهد: « چون من نمی دانستم که شما چه نیّتی کرده اید، من به همان نیّتی احرام بستم که رسول خدا احرام بسته است.» پیامبر صلی الله علیه واله وسلم می فرمایند:

     « علی جان! تکلیف تو در این حج همان تکلیف من است. حال به سوی سربازانت بازگرد و با آن ها به مکه بیا.»[1]

     ...اینک کعبه بی تاب از شوق حضور بهترین میهمان در حریمش، رسیدن او را لحظه شماری      می کند. امروز بیت الله الحرام، میهمانی را در طواف خود خواهد دید که تا برپایی قیامت، عزیزتر از او به زیارتش نخواهد آمد.

     قافله و قافله سالار به حرم می رسند. صلای لبیک قطع می شود و مکه، فرزند یگانه خود را در آغوش می گیرد. رسول الله رو به سوی کعبه پیش می روند و در حالی که زبان به حمد و ثنای پروردگار و درود صلوات بر حضرت ابراهیم گشوده اند، از باب بنی شَیْبه به مسجد وارد میشوند.لحظات نیک بختی حجرالأسواد فرا رسیده است، حبیب خدا ابتدا بر حجر دست می سایند و آنگاه در گرداگرد کعبه به طواف مشغول می شوند. نمازعبودیّت در پس مقام ابراهیم ادا می شود و سپس نوبت به سعی میان صفا و مروه می رسد. همان جا که روزی دویدن های هاجر را به خود دیده است. هفت بار سعی صفا و مروه، از آخرین اعمال عمره تمتّع است.

     کعبه بر خویش می بالد که سرور عالم، رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم برگرد او به طواف می چرخد... و کعبه خود یاد آور فضیلتی دیگر از امیرمؤمنان علیه السلام است. آنگاه که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمودند:

 « یا علیّ، إنّما أنت بمنزلة الکعبة تُؤتی و لا تأتی»

« ای علی، تو همانند کعبه هستی، که به سوی تو می آیند ( تا هدایت و رهبری را به تو سپارند، در غیر این صورت ) اگر نیامدند تو را تکلیفی نیست.»[2]



 - بحار الانوار / ج 2 / صص 384 و 392[1]

 - بحار الانوار / ج 33 / ص 380 و ج36 /  ص353 و 358 و ج 39 / ص 48 و ج 40 / ص 78[2]

14 روز... به عید اهل بیت محمّد صلی الله علیه واله وسلم باقی است

دوشنبه چهارم ذی الحجّه سال 10 هجری قمری، 16 اسفند

سال 10 هجری شمسی، 4 مارس 632 میلادی 

 

     امروز، کاروان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به « مَرُّ الظَّهْران‌ « رسید و تا شب، در آن جا توقّف کرد. آن گاه کاروانیان شبانه به سوی « سَرِف » حرکت کردند و به جایی رسیدند که منزل بعد از آن، مکه معظَّمه بود. حاجیان دیگری در بین راه به جمع مسافران حرم امن الهی ملحق شده اند. اینک کاروان رسول خدا پذیرای بیش از صد هزار نفر است.

     فِراق مدینه از یار به دهمین روز خود رسیده است و مسجد زیبای نبوی، ده شبانه روز است که    بی فروغ مانده؛ نه پیامبری... نه وصی پیامبر و نه خاندان پاک و مطهّر او.

     سالها پیش، پیامبر اسلام صلی الله علیه واله وسلم ، با ورود به مدینه، شروع به ساختن مسجدی کردند، که قبر شریف آن حضرت اینک در همین مسجد قرار دارد؛ قسمت شمالی مسجد، محّل عبادت و صُفّه های جنوبی آن، آسایشگاه مهاجرانی بود که از مکه با رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم کوچ کرده بودند و در مدینه منزلی نداشتند یا محلّ خوابِ انصار فقیر و بی بضاعت بود.

     آری، مسجد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در مدینه استراحتگاه چهارصد فقیر و بینوا بود که هر یک از آنها از طریق کسب و کار یا با کمک از بیت المال مسلمانان و غنایم جنگی به تدریج، سرمایه ای به دست می آوردند و منزلی می گرفتند.

     در کنار مسجد پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ،خانه های جمعی از مهاجران و انصار قرار داشت که برخی از ایشان برای افتخار، از خانه های خود روزنه ها و درهایی به این مسجد باز کرده بودند... جبرئیل نازل شد و چنین پیام آورد: درهای این خانه ها به مسجد، همگی بسته شوند؛ جز در خانه علی علیه السلام.

     جماعتی به اعتراض سخنانی گفتند. این سخنان به گوش پیامبر صلی الله علیه واله وسلم رسید. پس فرمودند:

« ای مردم! بدانید که من فرمان یافته ام جز در خانه علی، در خانه همه مهاجران و  انصار را به مسجد ببندم. شنیده ام که برخی از شما سخنانی گفته اید! به خدا سوگند من از خود نه دری را بستم و نه دری را گشودم؛ بلکه این فرمانی از سوی خداوند است که باید پیروی کنم.»[1]



 -بحار الانوار / ج1 / صص 20 و 23[1]

15روز... به عید انبیا‍ء و رسولان الهی باقی است

یک شنبه سوم ذی الحجّه سال 10 هجری قمری، 15 اسفند

سال 10 هجری شمسی، سوم مارس 632 میلادی

     در نهمین روز سفر حجّه الوداع، کاروان عظیم پیامبر صلی الله علیه واله وسلم  به « عُسْفان » رسید.

     رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم با عزمی راسخ به همراه قافله هفتاد هزار نفری خود، همچنان به سمت مکه پیش می روند تا آخرین فرمان های خداوند را اجرا کنند؛ سفری با دو مأموریت الهی: اجرای صحیح مراسم حج و آموزش واجبات و مستحبّات آن به مسلمانان و همچنین اعلام عمومی امر ولایت و امامت و تعیین جانشین خویش به فرمان خداوند؛ چراکه دیگر خورشید عمر مبارکشان رو به افول نهاده است.

     امیرمؤمنان علیه السلام هم با سپاهیان خویش از یمن به سمت مکه در راه هست و بی صبرانه در انتظار دیدار رسول خداست.

     اغلب محدّثان و مورخّان، به تواتر درکتب خویش نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرموده است:« اوّل کسی که روز قیامت در کنار حوض کوثر، بر من وارد می شود، علی است. او همان جوانمری است که پیش از هر کس اسلام آورد و نماز گزارد و به فرمان خدا و رسول گردن نهاد.»

     ابوذر غِفاری می گوید: از رسول گرامی خدا صلی الله علیه واله وسلم شنیدم که درباره امیرمؤمنان علیه السلام می فرمودند:« یا علی، تو اوّل کسی هستی که به من ایمان آوردی. تو کسی خواهی بود که در قیامت با من مصافحه می کنی. تو راست گوی بزرگواری. تو کسی هستی که جداسازنده حق و باطلی و حق همواره با توست. تو پیشوا و رهبر مؤمنانی. تو برادر من، وزیر من و بهترین کسی هستی که پس از من باقی خواهی ماند و وعده های مرا انجام می دهی.» 

 « لولا أنْتَ – یل علیّ – لَم یُعرَفِ المومنون بَعدِی »[1]

« یا علی، اگر تو نباشی، پس از من، مؤمنان شناخته نمی شدند.» 

     آری، با ولایت و امامت علی و یازده امام از فرزندان او علیه السلام ، اهل ایمان از کافران، باز شناخته می شوند؛ چرا که علم کتاب نزد آن هاست و آنان گواهِ حقّانیّت آئین اسلام اند. ایشان اند که ملاک فهم درست از دین پیامبرند و قرائت و تفسیر آنان از دین باید معیار باشد. و در زمان ما نیز چنین است که هرکس درک خود را با امام رمان خویش محک زند، حق را یافته و در صراط امن الهی است و اگر او را مقتدای خویش قرار ندهد، در مسیر کفر و گمراهی، حیران و سرگردان خواهد بود.



 -بحارالانوار / ج 39 / ص 207[1]