این کلام از جناب علامه جعفری نقل به مضمون است:
علامه محمد تقی جعفری (رحمهالله علیه) میفرمودند:عده ای از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظربپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».برای سنجش ارزش خیلی ازموجودات معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیارارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانهی آن است. اما معیار ارزش انسانها در چیست.هر کدام از جامعه شناسها صحبت هایی داشتند ومعیارهای خاصی را ارائه دادند. وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگرمیخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.اماکسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه ی خداست.علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسها صحبتهای مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی(علیهالسلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازهی چیزی است که دوستمیدارد».وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه ی احترام به وجود مقدسامیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را برزبان جاری کردند . . .
آری به فرمایش مولا امیر المومنین (علیه السلام)، قیمت هر انسان به چیزی است که محبوبش را تشکیل می دهد و قلبش را اشغال کرده و به بیان ساده تر دغدغه شب و روزش شده است!
این دغدغه همانطور که علامه جعفری فرمودند برای هر کسی چیزی می تواند باشد...
لیکن در زیر این سقف نیلگون و بر گستره این زمین خاکی کسانی هم هستند که دغدغه ها وذهنیت هایشان، آپارتمان و باغ و ویلا و شغل و پست و مقام نیست! دغدغه اینان وجودی مبارک و شخصیت مقدسی است که کائنات برای او و پدران گرامیش خلق گردیده اند. اینان به عنوان امت و رعیت امام زمان (علیه السلام) تنها فکر و ذکر و دل مشغولی همیشگی خویشتن را مولایشان می دانند و کاری برای خود سراغ ندارند جز این که اوقات خود را صرف خدمت به ولی نعمت خویش نموده و به حل و رفع حاجات و خواسته های او روز به سر آورند. تاآنجا که دستور و فرمانی نماند مگر آن که اجرا گشته و خواسته ای باقی نمانده باشد مگر آن که برآورده گشته باشد. واینان قلبشان از فراق مولایشان مجروح است. و از یادآوری تیره شب غیبت و به درازا کشیده شدن وعده ظهور چشمه سار اشکشان جاریست. شب و روز زبانشان به دعا و راز و نیاز برای فرج و برطرف شدن موانع فرج مشغول است...یاد و نام و ذکر مولا با جسم و جانشان چنان نموده که وجودشان تجسم یاد او زندگی و حیاتشان ، و تذکار و یادآور حضور محبوبشان!
اینک باید پرسد: قدر و قیمت اینان چیست است؟ گوهر وجود اینان را کدام گوهر شناس ، محک می زند و بها مشخص می کند؟ بی تردید: قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
آری مولای محبوب، خود بهای چنین دلداده ای است و قیمت مهروزی های بی دریغ او.
(الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد/ 1 / ۳۰۰، کلامه ع فی الحکمة و الموعظة/ 295، الحیاة با ترجمه احمد آرام /1 / 49)