با این امید پشت در فاطمیه ام...

  

ای روشنایی سحر فاطمیه ام

صاحب عزای خون جگر فاطمیه ام

ایام می روند به امید دیدنت

یک بار رد شو از گذر فاطمیه ام

دست مرا بگیر و به دنبال خود ببر

تا با تو طی شود سفر فاطمیه ام

آقا گناه روزی چشم مرا گرفت

رزقی بده به چشم تر فاطمیه ام

با خود همیشه گفته ام آیا نمی شود

دیدار روی تو ثمر فاطمیه ام

وقتی شنیده ام که می آیی به روضه ها

هرشب اسیر و در به در فاطمیه ام

پایان راه سینه زنی ها شهادت است

ای کاش گل کند هنر فاطمیه ام

در می زنم که اذن عیادت دهی به من

با این امید پشت در فاطمیه ام 

******

وقتی شنیده ام که می آیی به روضه ها

هر شب اسیر و در به در فاطمیه ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد