مجمع دینی مشکوة | ||
محرم می آید؛ مثل پرنده ای غریب، از التهاب خاکستری آسمان. ماه سرخ بلوغ؛ ماهی که در آن، عشق آفریده شد و مردانگی و شرف در عطش معنا گرفت. ماهی که هیچ واژه ای گنجایش اندوه بی کرانه ی آن را ندارد؛ ماهی که هر ساله، خون خدا را بر آسمان دنیا می پاشد تا ابرهای روزمره، سرخی آفتاب را نپوشاند. محرم، ماه فریاد، ماه بیداری و پایداری است؛ ماهی که تمام تاریخ، وام دار یک نیم روز آن است. ماهی که خاک و خون، آتش و عطش و مشک و تیر، رازهای سر به مهر آنند. ماهی که هفتاد و دو آیه ی سرخ، بر صحیفه ی دل ها نازل شد و هفتاد و دو کهکشان، در مدار هستی قرار گرفت. ماهی که دست می افتاد و پر و بال می رویید. ماهی که هر ساله انتظار من و تو را می کشد. محرّم، فصل مَحرم شدن با خوبی هاست؛ فصل فشردن دست هایی که در کنار فرات، رویید؛ فصل عاشقی کردن. سال هاست که محرم سیاه پوش است و سینه ها از سوگ، در جوش و خروش. سال هاست که کربلا، روزهای سردمان را گرما می دهد و بر شب های سیاه مان نور می پاشد. کیست که آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشیند؟ کیست که سوار بر راهوار اشک، به مهمانی عاشوراییان برود و شیفته برنگردد؟ کیست که در سفینه ی نجات وارد شود و در موج های هوس غرق گردد؟ کیست که حسین را چراغ راهش کند و در بیراهه های پر پیچ و خم، گم شود؟ کیست که گوش جان بسپارد و نام تو را در هیاهوی فرات نشنود؟ نمی دانم این چه رازی است که محرم، ماه آغازین سال است، شاید سرّ آن در این باشد که عزت، در گرو قیام و جهاد است و حیات، در سایه ی خون. [ چهارشنبه 2 آذر 1390 ] [ 03:56 ب.ظ ] [ مجمع دینی مشکوة ]
|
||